براندازی و سکولاریزم در خاور میانه
دکتر بیژن باران دکتر بیژن باران

در سده 20م خاورمیانه، براندازان سکولار فراوان قدرت دولتی را قبضه کردند. در روند بعدی آنها استبداد برافتاده را با استبداد خشنتری جانشنین کردند. در حالیکه جامعه بسوی بنیانگرایی دینی بقهقراء رفت. چرا این براندازان سکولار با حرص ثروت و قتل نقادان جامعه را به استبداد کشانده؛ سپس به اسلامگرایی با سقوط آزاد سوق دادند؟ دلیل عمده عدم شکوفانی اقتصادی یعنی گسترش طبقه متوسط و تحکیم طبقه کارگر می باشد.

 

عدم شکوفانی اقتصادی سده ۲۰م خاور میانه ۴ علت عمده دارد: ۱- غلبه شریعت بر مناسبات سرمایه داری. ۲- سنت خودکامگی و استبداد. ۳- حضور استعمار. ۴- سیاستهای نامطلوب آمریکا. عدم شکوفانی منجر به پیدایش بنیانگرایی اسلامی برای قبضه قدرت سیاسی و انطباق دین و دولت در جامعه شد.

 

همه این براندازان در آغاز نیت نیک برای جامعه عقبمانده داشتند. ولی آنها عزت نفس خود و کرامت انسانی جامعه را مخدوش کردند. آنها نتوانستند فقر را ریشه کن کرده؛ جامعه را به شکوفانی اقتصادی برسانند. دلایل این ناکامی کدامند؟ می توان 10ها نمونه از سرنوشت رهبران سکولار در خاور میانه را بررسی کرد. نمونه افغانستان گذار از یک جمهوری سکولار به یک دولت طالبانی: کودتای داوودخان، انقلاب ثور 1978، قتل تره کی، حمله شوروی، جنگ داخلی، پیروزی طالبان، جنگ داخلی 1996-2001، حمله آمریکا، کارزای رییس جمهوری اسلامی افغانستان.

 

برای نمونه رضا خان با کودتای 3 اسفند 1299 قدرت را قبضه کرد. تا شهریور 1320 او ثروتمندترین فرد ایرانی خود را ارتقاء داد؛ با دستیاری پزشگ احمدی و سرپاس مختاری به قتل یزدی، ارانی، عشقی، کوچک خان، سردار اسعد، پسیان پرداخت. در حالیکه می توانست از حرص مالش بکاهد؛ با منقدین یک دولت تعاملی/ ائتلافی تشکیل دهد. تا در شهریور 20 بدون مقاومت بخارج تبعید نشود؛ مانند هوچی مین یا حتی صدام در مقابل استعمار بجنگد؛ تا شرافتمدنانه در ایران دفن شود.

 

براندازی تضاد 2 نیروی اجتماعی است که برای حدوث نیاز به شرایط مشخص دارد. نیروی برانداز باید شعار براندازی را بین مردم ببرد؛ سازمان مسلح برای شکست نیروی مسلح دولت داشته؛ قدرت/ مشروعیت براندازی را هم صاحب باشد. یکی از انقلابیون سده 20م 3 شرط برای براندازی دولت می گذارد: حاکمیت نتواند به روال گذشته ادامه یابد. مردم بروال گذشته تن ندهند. سازمان زبده هم آماده قبضه قدرت باشد.

 

سکولاریزم ناشی از روند شکوفانی سرمایه داری باید باشد؛ نه به خواست برخی محافل روشنفکری برونمرزی. در حالیکه در خاور میانه شکوفانی سرمایه داری عمدتا بخاطر شریعت عقیم شده؛ لذا گسترش توده ای سکولاریزم عقیم است. در بسیاری کشورهای منطقه دولت مرکزی با مالکیت نفت و گاز، اکثریت مشاغل، تولیدات عمده را در دست دارد. مدیران کلان در حرص ثروت و مقام اکثرا خرافاتی بوده؛ آنها استراتژی/ راهبرد شکوفانی اقتصادی جامعه را سابوتاژ/ مختل می کنند.

 

البته مدل سرمایه داری چین و کره شمالی هم در ایران و مصر بکار رفته؛ یعنی قوای مسلح، مستقل، صاحب ساختارهای تولیدی، کانی، ساختمانی اند. لذا مرکزیت راس دولت مادام العمری متکی به نظامیها و امنیتیها- اعتقادات خود و قشر حامی ش را تبلیغ می کند.

 

سکولاریزم با سرکوب مذهبیون به استبداد یا حتی فاشیزم نوع آلمان نازی منجر می شود. استبداد در خاور میانه توام با حرص مال و قتل منقدان شکوفانی اقتصادی را کند می کند. تازه بحران و انقلاب را در پی دارد که تولید را افت می بخشند. لذا براندازی، دراز مدت بصرف اقتصاد ملی نیست. بخش برانداز سکولارهای برونمرز محقند؛ چون استبداد و بنیانگرایان دینی تن به اصلاحات نمیدهند. ولی این نوع سکولاریزم هم پس از چندی در قدرت بسوی استبداد نزول خواهد کرد.

 

یک نمونه مصر است که با سلطه کودتای 1952 ناصر سکولار بضد ملک فاروق تا سقوط مبارک در 2011 در روال 6 دهه به استبداد ختم شد. سکولاریزم بمعنی جدایی دین از دولت کافی نبوده؛ نیمی از جمعیت، یعنی زنان را باید بوسیله مشارکت اجتماعی به حقوق بشر رساند. مرکز مصری حقوق زنان گفت: در بررسی 2010 زنان مصری حتی با نقاب و چادر تا 83% از مزاحمت روزانه لفظی/ تنانه مردان شکایت داشتند.

 

مرسی در تیم مشاور 21 نفری 3 زن، در کابینه 35 نفری 2 زن را برگزیده؛ هنوز 2 ماه پس از انتخابات قول نایب ریاست جمهور زن را اجرا نکرده است. تازه تا پایان دوره مرسی چند سال مانده؛ نتیجه 60 سال سکولاریزم سرکوبگر مصر اینست. باید گفت مِرسی آقای مُرسی.

 

عبدالرحمن الرشید نشان می دهد که سکولاریزم از بالا ظرف چند دهه با بنیانگرایی جابجا می شود: چه کسی می تواند تصور کند که ریاض، این شهر محافظه کار، مردمانش در گذشته از تسامح بیشتری برخوردار بودند. سه دهه پیش، در مدارس ریاض سالن های نمایش وجود داشت، در باشگاه هایش، سالن های سینما بود، گروه های موسیقی نظامی در خیابانها به حرکت در می آمدند، اعیادش همراه بود با جشن های گروه های مردمی؛ تلویزیونش عرصه ای بود برای نمایش محافل هنری.

 

درباره قاهره در ده های شصت و هفتاد نیز سخنان مشابهی گفته می شود. درباره کویت بیشتر و بیشتر این تصاویر نقل می شود. از بغداد تصاویری وجود دارد که تصور آنها در بغداد امروز باور کردنی نیست. خیابان الرشید بغداد، مملو بود از مراکز هنری، فرهنگی و مذهبی. عکس هایی متعلق به دهه چهل از دفتر شرکت تولیدات سینمایی متروگولدن در این خیابان در اختیار دارم. چه کسی می تواند آن چه را که امروز روی می دهد باور کند؟ http://www.alarabiya.net/views/2012/09/11/237445.html

 

جدایی دین از دولت در خاور میانه کند و تدریجی است. واقعیات اجتماعی در تمام کشورهای اسلامی نشان می دهند که سایه شریعت بر سر دولت در کل مانند عربستان، ایران، غزه یا کمی ضعیفتر مانند افغانستان، پاکستان، عراق، مصر می باشد. لذا اگرچه جدایی دین و دولت یک راهبرد روشنفکران مدرنیته-خواه است؛ ولی در سطح محفل می ماند؛ بین توده های وسیع نشت نمی کند. کودتای سکولار هم منجر به استبداد می شود. استبداد شرقی هم با حرص مال و قتل منقدان همراه است.

 

برای قبضه قدرت سیاسی در خدمت تلفیق دین و دولت، 2 شیوه براندازی خشن سریع و انتخاباتی بطئی بکار می روند. حقانیت دینی می تواند بیواسطه مانند آخوندها در ولایت فقیه و شاید امیر المومنین ملا عمر طالبان، یا با واسطه مفتیان سلفی مانند ملکهای آل سعود عربستان و نظامیان پاکستان مانند ژنرال ضیاء با کودتای 1977 و اعدام دکتر بوتو رییس جمهور انتخابی و پدر بمب اتم باشند. لذا داشتن بمب اتمی پاکستان و هند با اسلام منافات ندارد. القاعده و طالبان افغانستان حامی شیوه خشن بوده؛ حزب توسعه و عدالت ترکیه و اخوان المسلمین مصر حامی انتخابات اند.

 

چند نمونه از مبارزات 3دهه گذشته بنیانگرایی اسلام خاور میانه بقرار زیرند. در انقلاب 57ش ایران در آغاز مذهبیون با نیروهای سکولار همراه بوده؛ با کودتای جناحی 30 خرداد 60 انحصارگران شیعی بر دولت غالب شدند. تسخیر مسجد بزرگ کعبه عربستان سعودی. بروز ناآرامی های استان شرقی عربستان. جنگ مجاهدان و طالبان افغانستان بضد اشغالگران شوروی و آمریکایی. ترور انور سادات رئیس جمهور مصر. حملات مسلحانه علیه نیروهای اسرائیل، آمریکا و فرانسه در لبنان. قیام علیه رژیم بعثی در سوریه. مبارزه مسلحانه با رژیم بعثی عراق. بروز ناآرامی ها در بحرین. بمب گذاری در کویت. تظاهرات در الجزایر، تونس، مراکش. http://www.socio-religion.blogfa.com/post-12.aspx

 

در یک جامعه ناموزون سقوط حاکمیت بنا به یک فرمول ساده نیست؛ بلکه از مجموع اشکال تغییر دولت پدید می آید. سرنگونی با وجود نامشروعیت رژیم، عدم انسجام درونی/ ضعف عملی رژیم/ تحریمها، سازماندهی مخالفان ممکن است. فروپاشی بخاطر فرسودگی رژیم، سوء مدیریت اقتصادی/ سیاسی/ در امور بین المللی، اختلاس مافیایی/ عدم پرداخت دستمزد/ یارانه، تعمیق فساد، شورش فقیران می باشد.

 

سرنگونی یک رژیم بوسیله یک نیروی سازماندار هدفمند بیرون از حاکمیت -چه از خارج چه داخل- بضد یک دولت است. فروپاشی یک رژیم در اثر خبط و فرسودگی رژیم از داخل در بقای قدرت است. براندازی ضربت از خارج از حاکمیت بوده؛ فروپاشی ناشی از تضاد درون حاکمیت بوده؛ باهم مترادف نیستند. براندازی در تاریخ یک استبداد را جانشین استبداد بعدی می کند.

 

در عراق از کودتای 1958 سرهنگ قاسم تا سقوط بعث صدام توسط نیروی خارجی و ظهور نور المالکی با حمایت صدر سیر به دولت اسلامی دیده می شود. سقوط رژیم شاه در 1979/1357 سرنگونی بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1993 از درون بود.

 

براندازی خشن هم 2 نوع است: 1- کودتای نظامی که براندازان بگواه تاریخ مستبدان بعدی می شوند. نمونه ها: صدام عراق، قذافی لیبی. کودتاهای پیدرپی ایوب خان 1337، یحیی خان 1348 با جدایی بنگلادش و افزودن اسلامی به نام کشور، ضیاء الحق 1356، پرویز مشرف 1378 در پاکستان. نیمی از عمر پاکستان، 25 سال از تاریخ 52 ساله اش، با حکومت کودتایی اداره شده. در مورد ایران پانویس زیر، انقلاب مشروطیت، دیده شود.  2- حمله خارجی/ تغییر رژیم در 2 نمونه عراق و افغانستان را می توان دید که خیلی زود دولت رقابتی گذاری اسلامی می آید؛ شاید لیبی، لبنان، سومالی را هم بتوان نام برد.

 

براندازی در آغاز برای بیان دمکراسی گروههای کلان و نه فردیت شهروندان بوده؛ سپس با ساختارهای قدرت شرقی خودکامگی بازسازی می شود. در 100 سال گذشته خاور میانه چند 10 نمونه براندازی وجود داشته که هیچکدام، تکرار هیچکدام، منجر به دموکراسی نشدند:

 

کودتای اسفند 1299 رضاخان-ضیا، کودتای مرداد 1332 محمدرضا-سیا، کودتای داوود خان در افغانستان، کودتای 1958 عبدالکریم قاسم در عراق، کودتاهای سوریه، مصر، یمن، عمان، لیبی، الجزیره، پاکستان، عمان، حتی یورش یانکی به عراق و افغانستان دموکراسی شهروندی را نتیجه ندادند.

 

براندازان گفتار فریبنده ولی کردار خودکامه، مستبد، اقتدارگرا دارند. قبضه قدرت با براندازی برای نوکیسه های برانداز سریعتر ولی برای شهروندان نامطمئن است. معمولا گروه برونمرزی برانداز سابقه فساد، ظلم، جبن، قتل، غارت، پولشویی در رژیم ساقط دارد.

 

شیوه 2 برای قبضه قدرت سیاسی بوسیله انتخابات است. اصلاحات، طرفداران رنگارنگ خود را دارد: اخوان المسلمین مصر و لیبی، حماس در غزه، حزب الله در لبنان، ولایت فقیه پس از انقلاب 57 یعنی 30 خرداد 60 در ایران.

 

بهرجهت اصلاحات و انتخابات بطئی ولی مطمنتر اند. دولتمردان آن معمولا از زندان به حاکمیت در ترددند. شهروندان رفتار این نوع سیاسیون را می شناسند که معتقد به رقابت جناحی می باشند؛ اگرچه کاملا حقوق مدرن شهروندی را بخاطر اعتقاداتشان درک نمی کنند. نمونه های دولتمردان آتی: تاجزاده، شعله سعدی، دکتر محمدرضا خاتمی.

 

اصلاحات یک سوپاپ امن هم دارد که در مقابل انحصارگرایان، بدیل کودتای نظامی درون حاکمیت را تضعیف می کند. این را بوضوح در ترکیه با روی کار آمدن دینکاران مصلح و عقیم شدن کودتای نظامی، یعنی واکنش ژنرالها برای قبضه قدرت غیرقانونی، می توان دید.

 

آینده سیاسی خاور میانه با ترویج تجدد رسانه های اینترنتی/ ماهواره ای عقاید دینی مدرنیزه خواهند شد. دانش سده 20م متعلق به نخبگان بود؛ در سده 21م عموم مردم به دانش دسترسی دارند. لذا عامل عمده در شکوفانی اقتصاد سرمایه داری خاور میانه توان مغزی جوانان به یافتن راههای نوین برای اختراعات، خدمات، کشفیات، تجارت، تولیدات، بهینه کردن روند اجتماعی کسب و صنعت خواهد بود.

 

در سده 20م آگاهی بوسیله احزاب، سازمانهای مخفی، نشریات مترقی به مردم داده می شد. در سده 21م بخاطر سرکوب و خفقان خاور میانه رسانه شبکه ای تبلور فردیت، خلاقیت، ارتباط گیری برخط جامعه مدرن است. رسانه های جهانی/ ماهواره ای هم فرهنگ مدرن را بین توده ها ترویج می کنند؛ سطح انتظارات آنان را ارتقاء می دهند. ازینرو گاهی گشت ارشاد دیشهای گیرنده برنامه های تلویزیونی/ اینترنتی مردم را از بامها کنده و برده تا مردم را از فرهنگ مدرن محروم کند. روزانه در فیسبوک هزاران نقل قول مشاهیر مدرن برای کاربران درج شده؛ خوانندگان از آیات/ احادیث عتیق دور می شوند.

 

در 100 سال گذشته پیدایش "رسانه نقطه ای" به "رسانه پخشی" دگرگون شد. رسانه نقطه ای یک ساختمان آجر-سیمانی دارد که برای دولت خودکامه کنترل و سانسورش آسان است. رسانه های نقطه ای نخبه گرا و گذاری از امت به فردیت بوده؛ بنا به سلیقه رییس می تواند مروج نظرات عتیق یا مدرن باشند. رسانه های پخشی دیجیتال در جهان از طریق ماهواره ها گسترده و کنترل ناپذیر اند. آنها عمدتا شامل تلفن همراه تصویر-صوت-متن، دیش ماهواره ای، شبکه اینترنت می باشند.

 

تاثیر رسانه های دیجیتال را در بهار عربی در قیاس با سازمانهای زبده مخفی آغاز سده 20م مثلا در اروپا، روسیه، ایران و شرق می توان دید. بهار عربی پروسه شل کن سفت کن تقلای استبداد و اصلاحات و پراندن خودکامه می باشد. شکست حزب عدالت 1920م ایران بیانگر عدم توازن قوا بین استبداد و اصلاحات/ انقلاب می توان انگاشت. پیروزی انقلابیون در شوروی، چین، افغانستان، یمن با پیشرفت نیروهای مولد همراه بود؛ ولی به دموکراسی نرسیده، فروپاشیدند.

 

وقوع یک پدیده تابع احتمال حدوث و کمیت نیروهای درونش است. احتمالات عینی و ذهنی کنونی برای سکولاریزم در منطقه مانند سوسیالیزم دهه 50ش غیرواقعی، تخیلی، محفلی اند. اسلامگرایی در خاور میانه دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد/ حتمی است. چند نمونه: حکومت دکتر مصدق هم مانند حکومت مهندس بازرگان و دکتر بنی صدر بدلیل مسایل مربوط به عدم شکوفانی سرمایه داری در خاور میانه/ ایران نمی توانست مستدام باشد. حتی سکولاریزم آبکی نظامی بعثی عراق و سوریه و اشتراکی پان عربیزم مصر عهد ناصر مضمحل شده؛ دینکاران خود را در حاکمیت نشاندند.

 

کمیت نیروها نکته دیگر است. طیف سکولار اپوزیسیون خارج فعلی ایران از چند 100 کنشگر چپ تا راست، چند 10هزار هوادار رنگین کمانی، چند 100 هزار شهریان غیرسیاسی تشکیل شده. سکولاریزم فعلی مانند سوسیالیزم دهه 50ش، در برابر خیل شیعیان بسیار ناچیز است. طیف سکولار در مقابل 20 میلیون شیعه اصلاحطلب کمی کمتر شیعه انحصارگرا/ اصولگرا، کاری از دستش بر نمی آید. رفراندوم، انتخابات آزاد، حتی حمله نظامی غرب و تغییر رژیم پس از اینکه آبها از آسیاب افتاد، منجر به حاکمیت دوباره شیعیان در ایران خواهد شد.

 

البته اصولگرایان نیروهای سرکوب را هم دارند. هر 2 جناح میانه ای با سکولاریزم ندارند؛ ولی اصلاحگرایان با برخی حقوق مدنی روی خوش نشان می دهند. این ارقام از روی نتایج انتخابات مجلس و ریاست جمهوری دهه گذشته می باشند.

 

البته طیف اصلاحطلبان هم در انتظارات سیاسی گسترده است. این ناچیزی سکولارها را در انتخابات غزه، عراق، افغانستان، لبنان، بویژه مصر، تاحدودی در ترکیه می توان دید. سکولارها در ایران تضاد عمده برای حل عاجل سکولاریزم نبوده؛ بلکه در اتحاد بزرگ با احزاب چپ، سکولاریزم  برای شکوفانی اقتصادی خواهد کوشید. سکولاریزم بدون شکوفانی اقتصادی شعاری غیرعینی، کوتاه-عمر، کتابی است.

 

چپها خواهان بهبود معیشت کارگران، آزادی سندیکاها، عدالت اجتماعی، رفع آپارتید جنسی و قومی، شکوفانی اقتصادی می باشند. سکولارها در نهایت می توانند یکی از اقلیتهای چند درصدی در حد کش و قوس 20 میلیون طرفدار اصلاحات در مقابل 15 میلیون اصولگرا باشند. این نسبت سکولارها و دینکاران را در 29 حزب کنست اسراییل، از 1948 تا کنون، می توان دید.

 

منابع. http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Muslim-majority_countries  ‏2012‏/09‏/12‏ 01:24 ب.ظ

http://news.gooya.com/politics/archives/2012/09/146742.php  کورش عرفانی

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=47688 بنیانگرایی در خاور میانه

 

پانویس. انقلاب مشروطیت ایران در 1285ش/ 1906م با جنبش مردم تبریز، تهران، مشهد، اصفهان، باکو، استانبول، نجف در یک روند خونین به تفکیک قوای مقننه، اجراییه، قضاییه و ایجاد مجلس شورای ملی منجر شد. 10 سال پس از کشف حجاب در افغانستان، کشف حجاب ایران در 1314ش اجباری شد. در افغانستان، شاهزاده امان الله با سفر به اروپا، با تمدن غرب آشنا شد. در بازگشت، در 1305ش/ ۱۹۲۶م او فرمان مشروطیت را توشیح کرد. این فرمان برای اجرای اصلاحات سریع سیاسی مانند مساوات قاطبه مردم، اجتماعی مانند کشف حجاب، فرهنگی مانند تاسیس مدارس پسرانه و دخترانه بود.

 

امان‌الله خان و ملکه ثریا، شاه و ملکه در ۱۳۰۸ به ایران آمدند. ملکه بی‌حجاب بود. جنجالی در میان روحانیون ایران برانگیخت. آنان از رضاشاه خواستند ملکه افغانستان را در ایران مجبور به داشتن حجاب کند که او نپذیرفت. او تحت تاثیر اصلاحات دموکراتیک  افغانستان قرار گرفته بود؛ پس از تنها سفر خارجی‌اش به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳، تحت تأثیر اقدامات غرب‌گرایانه آتاتورک قرار گرفت.

 

همن سیدی، تحلیلگر سیاسی در بریتانیا، می نویسد، جمهوری اسلامی ریشه در خودکامگی رضا شاه بخاطر منویات اش دارد: غیرقانونی شدن مشروبات، توصیه به "عفت عمومی" زنان، آرزوی اجرای شرع مقدس اسلام، اعدام نماینده یهودیها و زرتشتیها، تعطیل مدارس مسیحی و بهایی، ممنوعیت مرام اشتراکی یعنی اندیشه مادی/ علمی/ الحادی، عدم حق رای و انتخاب و طلاق زنان، تعدد تا 4 زوجه برای مردان، رگبار گلوله و قتل 100 تحصن کننده ضد کشف حجاب در مشهد.

 

پس از شهریور 20 سازمانهای مسلح فداییان اسلام، جامعه مجاهدین اسلام، هیاتهای موتلفه اسلامی تاسیس شدند. این تحلیلگر توضیح نمی دهد چرا پس از شهریور 20ش با حضور متفقین، وجه غالب جنبش سکولار بود؛ در حالیکه انقلاب 57 ش با حضور 92 هزار مستشار آمریکایی، بنیانگرایان شیعی تمام رهبری، شورای انقلاب، را در دست داشتند.

 

رشد بنیانگرایی شیعی در دهه های 40 و 50 ش چند دلیل عمده دارد. یکی خرافاتی بودن شاه و کمک دولت به مذهبیون سرگرد پرویز انصاری در رابطه با کتاب در دامگه حادثه می نویسد: روحانیون در 1340 جامعه مدرسین را از اتحاد 2 گروه موتلفه اسلامی و انجمن اسلامی بازار برای فعالیتهای سیاسی و حزبی مبارزه با رژیم زیر لوای تبلیغ اسلام/ شیعی در داخل و خارج تاسیس کردند. جامعه مدرسین با اعزام طلاب به شهرها و روستاهای مختلف برای سخنرانی و نوآوری در کمک به مبارزه فعال بود. ساواک آنها را نمی پایید.

 

نیز از ص 600-602 کتاب فوق نقلی می آورد دال بر امر پاکروان، ریس ساواک، به مقام امنیتی ثابتی در نوشتن بیانیه جعلی/ کنتر بامضای جامعه روحانیت قم و پخش آن در تهران و شهرستانها. بیانیه ساواک با استناد به 2 سوره، خواسته های روحانیون را در 12 ماده بقرار زیر نوشت: 1- ولایت و حکومت بر مردم باید به عهده روحانیت شیعه باشد. 2- املاک فروخته شده به زارعین غیرشرعی/ حرام است. 3- دخالت دولت در موقوفات ممنوع است. 4- بی حجابی فحشا تولید می کند. 5- مومنان و مومنات از سفر به خارج پرهیز کنند. 6- اعطای حق رای دادن به زنان برای فساد و فحشا ست. 7- دادگاههای عرفی باید منحل شده؛ امور قضا به روحانیت واگذار شوند. 8- رجم/ سنگسار و بریدن دست از جنایات جنسی و زنا جلوگیری می کنند. 9- روحانیت باید آموزش و پرورش را عهده دار شود. 10- گروه نهی از منکر مبارزه با فحشا در ادارات را انجام دهد. 11- کاباره، رستوران با فروش مسکرات برچیده شوند. 12- تفکیک جنسیتی در قطار و اتوبوس همراه با جلوگیری از امتزاج زن و مرد نامحرم در معابر عمومی اجرا شود.

 

این بیانیه با مفاد ساده فهم ولایت فقیه را ساواک در تیراژ وسیع در سراسر ایران نزدیک انقلاب پخش کرد. کی به ژنرال پاکروان امر به نوشتن آن کرده بود؟ چرا اینکار را ساواک کرد؟ اگر به ص 600-602 فوق در آدرس زیر بروید مفصل اصل محتوای بیانیه آمده. بنظر می رسد مقام امنیتی پرونده ای با اوراق دیگر را در اختیار داشته باشد.

 

همو می گوید گزارش دفتر ویژه اطلاعات، 19 بهمن 1356 به بزرگ ارتشتاران، نشان از عدم دقت ساواک در مورد مدرسین بقرار زیر است:  تعدادی طلاب در گروه های 2-3 نفری به روستاهای استان فارس اظهار نموده اند که در آینده نزدیک یک قیام عمومی برپا خواهد شد. دفتر ویژه جدا از ساواک بود؛ شاه امر می کند: همه سازمانها با دقت در همه نقاط موظب باشند. نصیری اظهار داشت: اطاعت می شود.. طلاب قم در تمام نقاط کشور برای روضه خوانی در عزاداری پراکنده شده اند. دی 1357 مقاله رشیدی مطلق {اسم مستعار در روزنامه آیندگان} را جامعه مدرسین دستاویز تعطیلی درسهای حوزه علمیه قم قرار داده؛ تظاهرات وسیعی را سازماندهی کرده؛ دامنه مبارزات را به سایر شهرها کشاند.

 

شاه راس تمام سازمانهای جاسوسی از جمله ساواک بود. گزارش هفتگی آنها را می خواند. البته مشکل نه تنها خنگی دیوانسالاری شاهنشاهی بود؛ بلکه تمرکز ساواک روی جنبش چریکی، عدم تجربه کل نظام در برخورد با سازمانهای حزبی، سیاسی، صنفی را نشان می دهد. بیانیه 12 ماده فوق ساواک ولایت فقیه را بزبان عامه فهم بطور وسیع در ایران پخش کرد.

 

نصیری وضع بحرانی 56-57 را تشخیص نداد. ساواک تصویری از انقلاب بهمن در سال قبلش هم ندارد. سیا 6 ماه پیش از انقلاب/ مهر 57 نتیجه گرفته بود که کشور در وضع انقلابی یا حتی پیشا-انقلابی نیست. ماه مهر 10 شب شعر گوته 100 هزار نفر در سالن و باغ زیر باران به خواست آزادی 40-50 شاعر و نویسنده سراپا شور با شرکت کردند.

*

در علوم انسانی مانند تاریخ اگر هر رویداد در خود مداقه شده؛ یعنی فقط عوامل و نتایج آن بررسی شود؛ یک نتیجه بدست می آید. ولی اگر در متن منطقه ای، قیاس با رویدادهای همگن، در روال چند دهه – رویداد واشکافی شود؛ آنگاه نتیجه ای کاملا متفاوت حاصل می شود. نمونه: تاریخنویسی با شیوه روایت خطی تاریخ و دید لحظه ای در سیر حوادث زندگی رهبر نتیجه می گیرد که "رضاخان قهرمان مشروطیت بود."

 

در حالیکه همن سیدی در فوق نتیجه می گیرد که پایه های بنیانگرایی در دهه 1310 ریخته شد. ایران از انقلاب 1906 ظرف 70 سال به بنیانگرایی نزول کرد. ولی اگر با شیوه پویشی زیر همین زندگی مداقه شود؛ می توان افزود: اگر رضاخان نظامیگر میهن پرستی بود نباید بخاطر حرص مال و جبن ذاتی در مقابل حمله انگلیس تسلیم می شد. هر دو این عارضه های شخصیتی رهبر در انقلاب 57ش دیده می شود. آیا برخی خصایل شخصیتی ارثی اند؟ مولفی دیگر با شیوه شیعی "نقل قول از منابع معتبر" مخالفان به آسیب شناسی یک سیاستمدار تراز جهانی می پردازد.

 

در این سری جستارها خاور میانه در 100 سال گذشته از نظر علوم انسانی واشکافی میشود. این شیوه کنکاش در آغاز روایت خطی سنتی را ندارد. از متن پرتلاطم و گسترده خاور میانه نمونه های مشابه آورده می شوند. روال پویش پدیده استنتاج شده؛ تا بتوان آینده خاور میانه را از نظر سیاسی پیش بینی کرد. این رویکرد تاریخ را از روایت نام و نیت افراد به تحلیل روند عینی پویش جوامع ترابری می کند.

 

این شیوه نیاز به اطلاعات دامنه دار موجود در اینترنت و اصول سیستم دارد. اصول یعنی تعریف سیستم، ورودیها، خروجیها، عوامل درونی/ بیرونی، پارامترها، رفتار سیستم برای رسیدن به نقطه ثبات می باشد. این رویکرد/ برخورد برای راهکار/ تاکتیک، برای راهبرد/ استراتژی در علوم طبیعی، رایانه ای، اقتصادی به پیشرفت این علوم کمک می کند.


September 13th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی